چگونه امام خمینی قبول کردند روحانیون کاندیدای ریاست‌جمهوری شوند؟

سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری درحالی در روز جمعه، 10 مهرماه 1360 برگزار شد که هیچ‌یک از دو رئیس‌جمهور قبل، موفق به اتمام دوره خود در زمان مقرر نشده بودند. رئیس‌جمهور اول، ابوالحسن بنی‌صدر به دلیل عدم کفایت سیاسی از سوی مجلس شورای اسلامی عزل شده بود و دومین رئیس‌جمهور یعنی محمدعلی رجایی نیز در 8 شهریورماه توسط سازمان مجاهدین خلق(منافقین) به شهادت رسیده بود.

 

در آستانه انتخابات با آنکه اوضاع نسبت به روزهای گذشته اندکی آرام‌تر بود اما هر روز خبرهایی از ترورها، بمب‌گذاری‌ها و ناآرامی‌ها منتشر می‌شد. ترور شهید هاشمی‌نژاد و حمله به مراکز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و مردم عادی و سقوط هواپیمای فرماندهان نظامی در حوالی تهران خبرهای ناگواری بود که به گوش می‌رسید. علاوه بر این، جنگ وارد دومین سال خود شده بود. 

فضای داخلی کشور به دلیل فعالیت‌های تروریستی سازمان منافقین از یک‌سو و بحران ضدانقلاب در مناطق مرزی از سوی دیگر متشنج بود و این تشنج، فضای انتخابات را نیز تهدید می‌کرد. چنانکه هاشمی رفسنجانی در خاطرات روز دهم مهرماه 1360 می‌نویسد: «ضدانقلاب اعلان کرده که در انتخابات آشوب به راه می‌اندازد و شرکت در انتخابات را تحریم کرده است.» 

 

در چنین فضایی، سومین انتخابات ریاست جمهوری برگزار می‌شد. برای اولین‌بار بود که روحانیون نیز کاندیدای ریاست‌جمهوری می‌شدند. هاشمی‌رفسنجانی در خاطرات 18 شهریور درباره نحوه جلب نظر امام خمینی به کاندیداتوری روحانیون در انتخابات ریاست جمهوری می‌گوید: «قرار شد با امام مذاکره کنیم که بپذیرند رئیس‌جمهور روحانی بتواند باشد. اکثر دوستان با نظر امام موافق نیستند و می‌گویند رئیس جمهور روحانی باشد بهتر است. با احمد آقا صحبت کردم که با امام صحبت کنند...» 

 

هاشمی در خاطرات روز بعد نیز می‌نویسد: «برای ساعت 11 با آقای خامنه‌ای و احمدآقا در دفتر امام به خاطر بحث در موضوع ریاست‌جمهوری آینده قرار گذاشته بودیم. احمد آقا اطلاع داد که امام به طور اصولی با روحانی بودن موافقت کرده‌اند. همراه آقایان خامنه‌ای، خزعلی، شاه‌آبادی و احمدآقا به حضور امام رفتیم. قبل از ما هم آقای [موسوی] اردبیلی رفته بودند و همین مطلب را مطرح کرده بودند. امام صریحا موافقت کردند ولی گفتند چون اضطرار است و افراد دیگر که مطرحند رای طبیعی ندارند می‌پذیرند.»

هاشمی همچنین درباره اینکه چرا آیت‌الله خامنه‌ای و آیت‌الله مهدوی کنی هر دو برای کاندیداتوری ریاست جمهوری ثبت نام کردند نیز می‌گوید: «در همان دفتر امام [در روز 19 شهریور 1360] با احمد آقا و آقای خامنه‌ای درباره رئیس‌جمهور صحبت کردیم. بیشتر آقای خامنه‌ای مطرح بودند ولی کسالت و ضعف ایشان [منظور ضعف بدنی و جسمی است، چرا که تنها حدود دو ماه از ترور ایشان در مسجد ابوذر تهران توسط گروهک فرقان می‌گذشت]، تردیدی ایجاد کرده و آقای مهدوی [کنی] به عنوان فرد دوم مطرح شد. قرار شد فعلا هر دو اسم بنویسند تا بعدا تصمیم بگیریم.»

 

هاشمی همچنین در خاطرات خود به مخالفت آیت‌الله خامنه‌ای با کاندیداتوری خود اشاره می‌کند و ذیل خاطرات روز 21 شهریور می‌نویسد: «آقای خامنه‌ای بعد از ظهر به دفتر من آمدند. ایشان را برای پذیرفتن ریاست جمهوری قانع کردم. ایشان معتقد نبود که روحانی رئیس‌جمهور شود و از طرفی مریض هم هستند و از یک دست نمی‌توانند استفاده کنند. کاندیدای مناسبی غیر از ایشان نداریم. عصر هم در جلسه شورای مرکزی حزب [روی] همین تصمیم تاکید شد.»

 

لازم به ذکر است٬ در روزهای پیشین "پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی" بخشی از خاطرات آیت‌الله مهدوی‌کنی را با عنوان "مخالفت‌های آیت‌الله خامنه‌ای برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری سوم/چرا آیت‌الله مهدوی‌کنی و هیئت دولت استعفا کردند؟ + صوت" منتشر کرد که بنا بر آنچه آیت‌الله مهدوی‌کنی روایت کرده است، آیت‌الله خامنه‌ای با کاندیداتوری خود در انتخابات ریاست جمهوری سوم مخالفت کرده بودند و در نهایت بنا بر اصرارهای مسئولان وقت تصمیم می‌گیرند برای انتخابات کاندیدا شوند.

 

این انتخابات در روز جمعه، 10 مهرماه برگزار شد و سه روز بعد اعلام شد که از مجموع 16 میلیون و 847 هزار و 717 رای ماخوذه، آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای با کسب 16 میلیون و 8 هزار و 579 رای، یعنی معادل 95 درصد کل آراء به عنوان سومین رئیس‌جمهور ایران انتخاب شدند.

 

هاشمی‌رفنسجانی در خاطرات روز 11 مهرماه حضور گسترده مردم در انتخابات ریاست جمهوری سوم و انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای را بوتوجهی مردم به تهدیدهای ضدانقلاب عنوان می‌کند و می‌نویسد: «دیروز انتخابات خیلی خوب برگزار شد. نتیجه آراء جالب است. امروز بیشتر حوزه‌ها اعلان شده. رقم آراء از دوره قبل هم بالا زده و شاید 20 درصد بالا باشد و این برای دشمنان یاس‌آور است و راستی این علاقه و حمایت مردم از دولت و امام خیلی جالب است.»

فروپاشی ، آینده‌ی پول بی‌پشتوانه در فرآیند جنگ ارزی / بررسی مستند رازهای پنهان پول

این مستند، سعی می‌کند تا با بهره‌گیری از زبانی ساده و روان، دست به روشنگری درباره‌ی نظام پولی بزند که امروز بر دنیا حاکم است. و در هر قسمت، گوشه‌ای از رازهای پنهان پول را برای مخاطبانش بازگو می‌کند. رازهایی که فروپاشی «دلار» را بعد از «جنگ ارزیِ» در حال وقوع، فاش می‌کند و هشداری به تمام کشورهای جهان می‌دهد که با استفاده از دلار به‌عنوان پشتوانه‌ی ارزهای ملی خود به عاقبتی دچار می‌شوند که دلارِ آمریکا دچار آن خواهد شد؛ فروپاشی.

این مقاله از زاویه‌ی ارتباط بین دلار آمریکا به‌عنوان ارز محوری در جهان و طلا به‌عنوان اصلی‌ترین منبع برای ذخیره‌ی ارزش مبتنی بر مستند رازهای پنهان پول به «جنگ ارزی» می‌پردازد.


این مستند، سعی می‌کند تا با بهره‌گیری از زبانی ساده و روان، دست به روشنگری درباره‌ی نظام پولی بزند که امروز بر دنیا حاکم است. و در هر قسمت، گوشه‌ای از رازهای پنهان پول را برای مخاطبانش بازگو می‌کند. در این میان، دلار آمریکا از اهمیت به‌خصوصی نسبت به سایر پول‌های رایج جهانی برخوردار است؛ چراکه پس از کنفرانس برتون‌وودز در سال ۱۹۴۴ دلار به عنوان یک پول بین‌المللی در جهان پذیرفته شد و سایر کشورها برای ذخیره‌سازی آن از هم سبقت می‌گرفتند. مایک مالونی[۱] در این مستند اثبات می‌کند که ما در حال ورود به بزرگ‌ترین بحران مالی‌ هستیم که جهان تا به امروز به خود دیده است و بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاری را کسب آگاهی از تاریخچه‌ی پول، نظام‌های مالی و نحوه‌ی کلاه‌برداری از مردم توسط بانک‌ها و بازار‌های بورس می‌داند.

مالونی در بخش‌های مختلفی از این مستند، به شروع یک جنگ ارزی علیه دلار آمریکا اشاره می‌کند؛ جنگی که آتش آن دامن سایر کشور‌های دنیا را نیز خواهد گرفت؛ چراکه امروزه دلار تنها پول رایج یک کشور نیست، بلکه بسیاری از کشورهای دنیا آن را تحت عنوان ذخیره‌ی ارزی و برای خرید‌های آینده نزد خود نگاه می‌دارند و به نوعی دلار را پشتوانه‌ای برای پول کشور خود قرار می‌دهند. مالونی تلاش دارد تا پیش از وقع بحران عظیمی که به واسطه‌ی فروپاشی دلار رخ خواهد داد، سایرین را نسبت به این موضوع آگاه کند. در ادامه، فرآیند «جنگ ارزی» علیه دلار را به روایت مایک مالونی مورد بررسی قرار می‌دهیم:

 سناریوی یک جنگ ارزی

ارزش دلار آمریکا معادل ۶۰ درصد ارزش کل پول‌های رایج در دنیاست و بیش از نیمی از این دلارها در بیرون خاک آمریکا قرار دارند. دلایل عمده‌ی استفاده‌ی تمام کشورها از دلار آمریکا این است که اولاً ذخایر پولی بانک‌های مرکزی به صورت دلار است و دوماً برای قیمت‌گذاری نفت از دلار استفاده می شود.

در سال ۲۰۰۹ چهار کشور برزیل، روسیه، هند و چین به واسطه‌ی پیمانی به نام «بریک»[۲] که نامش را از ابتدای عناوین این کشور‌ها گرفته بود، دور هم جمع شدند تا برای بهبود وضعیت اقتصادی و اصلاح نظام مالی جهان اقداماتی را صورت دهند. در سال ۲۰۱۰ کشور آفریقای جنوبی نیز به آن‌ها پیوست و نام این گروه به «بریکس»[۳] تغییر کرد.

یکی از مهم‌ترین اقدامات این گروه این بود که در تجارت‌هایی که بین خود انجام می‌دهند از دلار آمریکا استفاده نکند. آن‌ها قرارداد‌های دو یا چندجانبه‌ای را امضا کردند و با نگهداری پول یکدیگر دست به معامله زدند. آن‌ها همچنین با تأسیس بانکی به نام «بانک توسعه بریکس» سعی کردند تا دلار را در پرداخت‌های بین خودشان کنار بگذارند. آمریکا نیز برای سایر کشور‌هایی که به سمت این‌گونه معاملات می‌روند، محدودیت استفاده از سوئیفت را اعمال می‌کرد.

ایران یکی از این کشور‌ها بود که تصمیم گرفت نفت خود را فقط در مقابل یورو معامله کند، در نتیجه استفاده از سیستم سوئیفت برای این کشور ممنوع شد؛ امّا آن‌ها امروز به جایگزینی در مقابل سوئیفت دست پیدا کرده‌اند که در آن از دلار آمریکا استفاده نمی‌شود. پس از ایران عراق هم شروع به معامله‌ی نفت خود در مقابل یورو کرد. حتی در لیبی هم صحبت از ایجادِ دینارهایی از جنس طلا بود تا بتوانند نفت خود را در مقابل طلا بفروشند.

 

ترسیم خط زمانی یک جنگ ارزی توسط مایک مالونی

اگر وقایع پنجاه سال اخیر که مرتبط با دلار می‌شود را روی یک تایم‌لاین[۴] قرار دهیم، می‌بینیم که اقدامات علیه دلار در حال شدت و قوت گرفتن است. مالونی این وقایع را اینگونه بر می‌شمارد:

  1. نابودی استاندارد طلا برای دلار آمریکا.

  2. پایان داد به معاهده‌ی برتون وودز و قطع ارتباط دلار با طلا توسط نیکسون.

  3. عراق قبل از آغاز جنگ توسط آمریکا ـ یعنی در زمان صدام ـ با فروش نفت خودش در مقابل یورو اولین میخ بر تابوت دلار را کوبید.

  4. در سال ۲۰۰۸ آمریکا ۲۵/۱ تریلیون دلار به پایه پولی خود اضافه کرد و دقیقاً در همان زمان که ما در حال افزایش پایه پولی خود بودیم، مردم نگران تورم حاصل از آن شدند و سریعاً به طلا و نقره رو آوردند.

  5. ایران دیگر نفتش را در مقابل دلار نمی‌فروخت و در ازای فروش نفت، کالا دریافت می‌کرد. مثلاً ایران در مقابل ترکیه با دریافت پول محلی آن‌ها در همانجا طلا خرید و آن‌ها را روانه‌ی ایران می‌کرد. پس درواقع می‌توان گفت که آن‌ها نفت خود را در مقابل طلا می‌فروختند. ایران همین کار را با هند نیز انجام می‌داد.

  6. تسهیل کمّی دوم رخ داد که به معنی چاپ بسیار زیاد پول در ایالات متحده بود.

  7. لیبی، چین و روسیه استفاده از دلار در معاملاتشان را کنار گذاشتند و قرارداد تجاری دوجانبه‌ای را امضا کردند که پول همدیگر را نگه دارند و بازپرداخت بدهی‌های خود را مستقیماً و بدون واسطه‌ی دلار انجام دهند.

  8. ایالت یوتا طلا و نقره را به عنوان پول رایج خودش به رسمیت شناخت.

  9. ایران و چین با امضای یک قرار تجاری دوجانبه دلار آمریکا را کنار گذاشتند.

  10. ونزوئلا دلار‌های خود را به کشور برگرداند.

  11. چین و ژاپن بدون واسطه‌ی دلار تجارت می‌کردند.

  12. هند و ژاپن دلار آمریکار را در معاملاتشان کنار گذاشتند.

  13. روسیه و ایران بدون واسطه‌ی دلار تجارت می‌کردند.

  14. ایران در ازای روپیه و کالا به هند نفت می‌فروخت.

  15. برزیل و چین هم بدون واسطه‌ی دلار تجارت می‌کردند.

  16. شهروندان سوئیسی درخواست بازگراندن طلاهای کشورشان را داشتند.

  17. کشورهای آفریقایی استفاده از دلار را در کشور‌های خود تحریم کردند.

  18. تسهیل کمّی سوم رخ داد. فدرال رزرو اعلام کرد که کار چاپ پول را با خلق ۴۰ میلیارد دلار پول در ماه آغاز کرده است و حالا این میزان به بیش از ۸۵ میلیارد دلار در ماه رسیده که بیش از یک تریلیون دلار در سال می‌شود.

  19. ایران انرژی را با طلا مبادله می‌کرد.

  20. سنگاپور دریافت مالیات از پول را برداشت.

  21. آلمان ۱۵۰ تن طلا را از فدرال رزرو در نیویورک برگرداند.

  22. شهروندان هلندی خواستار بازگشت طلاهای کشورشون شدند.

  23. اکوادرو بخشی از ذخایر طلای کشورش را برگرداند.

  24. شهروندان اتریشی هم خواستار برگشت طلا به کشورشان شدند.

  25. چین به کمبود طلا در بازارهای مهم اعتراف می‌کند با این حال فدرال رزرو تلاش می‌کند تا میزان چاپ پول خود را از ۴۲ میلیارد دلار در ماه به ۸۵ میلیارد دلار در ماه افزایش دهد.

بنابراین، کلیه این موارد میخ‌های تابوت دلار هستند و اگر دقت کنید متوجه می‌شوید که این عوامل سرعت گرفته‌اند و بسیاری از آن‌ها همین الآن درحال وقوعند و شما وقت زیادی ندارید و اگر خیلی معطل کنید فرصت را از دست خواهید داد و دلار نابود می‌شود.

با نگاهی به گذشته به راحتی می‌توان فهمید که تمامی پول‌های بدون پشتوانه تا به امروز از بین رفته‌اند. در این بین برای دلار آمریکا هم استثنایی وجود ندارد و این‌بار هم همین اتفاق خواهد افتاد؛ با این تفاوت که فروپاشی دلار‌های بدون پشتوانه یک مشکل جهانی است و مشکلاتی اساسی را در سطح جهانی ایجاد می‌کند؛ زیرا همانطور که اشاره شد بیش از نیمی از دلار‌های آمریکا بیرون از خاک این کشور هستند و همین امر سبب شده تا آمریکا بتواند به‌رغم چاپ بی‌رویه‌ی پولی که انجام می‌دهد، تورم پایینی داشته باشد؛ و این یعنی آمریکا تورم خود را به سایر کشور‌ها صادر می‌کند. در واقع، می‌توان گفت که پس از معاهده‌ی برتون وودز که در سال ۱۹۴۴ بسته شد، تا سال ۱۹۷۱ تنها دلار آمریکا بود که دارای پشتوانه‌ای از طلا بود و سایر پول‌ها تنها به دلار آمریکا به‌عنوان پشتوانه تکیه کرده بودند. بعد از این سال که با فرمان نیکسون ارتباط دلار با طلا قطع شد، دیگر هیچ پولی در دنیا پشتوانه نداشت.

زمانی‌که فروپاشی دلار آمریکا رقم بخورد، تمامی دولت‌ها و مردم انتقال ثروت عظیمی را تجربه خواهند کرد. همگی چه بخواهند و چه نخواهند در این شرط‌بندی شرکت دارند؛ یعنی در یک سوی این انتقال ثروت قرار می‌گیرند. اگر شما سرمایه‌ی خود را به صورت پول کاغذی ذخیره کنید در یه طرف این انتقال هستید و اگر آن را به صورت طلا ذخیره کنید در طرف دیگر این مبادله خواهید بود.

بسیاری از کشور‌ها امروز به این سیر فروپاشی پی‌برده‌اند و سعی می‌کنند تا راه برون‌رفتی از این بحران برای خود بیایند. این راه‌ها گاه می‌تواند به صورت پیمان‌های پولی دو یا چندجانبه باشد که امروزه ۴۸ کشور دنیا از این طریق معاملات خود را انجام می‌دهند. و گاه می‌تواند به شکل بازتعریف یک نظام پولی متفاوت همانند بریکس باشد تا کار با دلار را دربین کشور‌های عضو این پیمان به حداقل برساند. ویا می‌تواند به صورت ایجاد یک پشتوانه‌ی پولی پرقدرت همانند «طلا» بروز کند. به‌عنوان مثال اگر تغییرات اموال و دارایی‌های چین را در نظر بگیریم، به‌راحتی می‌توان فهمید که آن‌ها در چند سال اخیر در حال ذخیره کردن طلا هستند تا بتوانند از دست اوراق قرضه‌ی خزانه‌داری آمریکا خلاصی پیدا کنند.

در نهایت، باید گفت روند «جنگ ارزی» علیه دلار سال‌هاست که آغاز شده است و از آنجایی که این پول پشتوانه‌ی بسیاری از پول‌های رایج دنیاست، می‌تواند شوک عظیمی را به نظام‌های مالی دنیا وارد کند، در این میان تنها کشور‌هایی می‌توانند از این فروپاشی اقتصادی جان سالم به در ببرند که پشتوانه‌های ارزشمندی را برای پول کشور خود در اختیار داشته و کمترین وابستگی را به این ارز جهانی داشته باشند.