این مستند، سعی میکند تا با بهرهگیری از زبانی ساده و روان، دست به روشنگری دربارهی نظام پولی بزند که امروز بر دنیا حاکم است. و در هر قسمت، گوشهای از رازهای پنهان پول را برای مخاطبانش بازگو میکند. رازهایی که فروپاشی «دلار» را بعد از «جنگ ارزیِ» در حال وقوع، فاش میکند و هشداری به تمام کشورهای جهان میدهد که با استفاده از دلار بهعنوان پشتوانهی ارزهای ملی خود به عاقبتی دچار میشوند که دلارِ آمریکا دچار آن خواهد شد؛ فروپاشی.
این مقاله از زاویهی ارتباط بین دلار آمریکا بهعنوان ارز محوری در جهان و طلا بهعنوان اصلیترین منبع برای ذخیرهی ارزش مبتنی بر مستند رازهای پنهان پول به «جنگ ارزی» میپردازد.
این مستند، سعی میکند تا با بهرهگیری از زبانی ساده و روان، دست به روشنگری دربارهی نظام پولی بزند که امروز بر دنیا حاکم است. و در هر قسمت، گوشهای از رازهای پنهان پول را برای مخاطبانش بازگو میکند. در این میان، دلار آمریکا از اهمیت بهخصوصی نسبت به سایر پولهای رایج جهانی برخوردار است؛ چراکه پس از کنفرانس برتونوودز در سال ۱۹۴۴ دلار به عنوان یک پول بینالمللی در جهان پذیرفته شد و سایر کشورها برای ذخیرهسازی آن از هم سبقت میگرفتند. مایک مالونی[۱] در این مستند اثبات میکند که ما در حال ورود به بزرگترین بحران مالی هستیم که جهان تا به امروز به خود دیده است و بزرگترین سرمایهگذاری را کسب آگاهی از تاریخچهی پول، نظامهای مالی و نحوهی کلاهبرداری از مردم توسط بانکها و بازارهای بورس میداند.
مالونی در بخشهای مختلفی از این مستند، به شروع یک جنگ ارزی علیه دلار آمریکا اشاره میکند؛ جنگی که آتش آن دامن سایر کشورهای دنیا را نیز خواهد گرفت؛ چراکه امروزه دلار تنها پول رایج یک کشور نیست، بلکه بسیاری از کشورهای دنیا آن را تحت عنوان ذخیرهی ارزی و برای خریدهای آینده نزد خود نگاه میدارند و به نوعی دلار را پشتوانهای برای پول کشور خود قرار میدهند. مالونی تلاش دارد تا پیش از وقع بحران عظیمی که به واسطهی فروپاشی دلار رخ خواهد داد، سایرین را نسبت به این موضوع آگاه کند. در ادامه، فرآیند «جنگ ارزی» علیه دلار را به روایت مایک مالونی مورد بررسی قرار میدهیم:
سناریوی یک جنگ ارزی
ارزش دلار آمریکا معادل ۶۰ درصد ارزش کل پولهای رایج در دنیاست و بیش از نیمی از این دلارها در بیرون خاک آمریکا قرار دارند. دلایل عمدهی استفادهی تمام کشورها از دلار آمریکا این است که اولاً ذخایر پولی بانکهای مرکزی به صورت دلار است و دوماً برای قیمتگذاری نفت از دلار استفاده می شود.
در سال ۲۰۰۹ چهار کشور برزیل، روسیه، هند و چین به واسطهی پیمانی به نام «بریک»[۲] که نامش را از ابتدای عناوین این کشورها گرفته بود، دور هم جمع شدند تا برای بهبود وضعیت اقتصادی و اصلاح نظام مالی جهان اقداماتی را صورت دهند. در سال ۲۰۱۰ کشور آفریقای جنوبی نیز به آنها پیوست و نام این گروه به «بریکس»[۳] تغییر کرد.
یکی از مهمترین اقدامات این گروه این بود که در تجارتهایی که بین خود انجام میدهند از دلار آمریکا استفاده نکند. آنها قراردادهای دو یا چندجانبهای را امضا کردند و با نگهداری پول یکدیگر دست به معامله زدند. آنها همچنین با تأسیس بانکی به نام «بانک توسعه بریکس» سعی کردند تا دلار را در پرداختهای بین خودشان کنار بگذارند. آمریکا نیز برای سایر کشورهایی که به سمت اینگونه معاملات میروند، محدودیت استفاده از سوئیفت را اعمال میکرد.
ایران یکی از این کشورها بود که تصمیم گرفت نفت خود را فقط در مقابل یورو معامله کند، در نتیجه استفاده از سیستم سوئیفت برای این کشور ممنوع شد؛ امّا آنها امروز به جایگزینی در مقابل سوئیفت دست پیدا کردهاند که در آن از دلار آمریکا استفاده نمیشود. پس از ایران عراق هم شروع به معاملهی نفت خود در مقابل یورو کرد. حتی در لیبی هم صحبت از ایجادِ دینارهایی از جنس طلا بود تا بتوانند نفت خود را در مقابل طلا بفروشند.
ترسیم خط زمانی یک جنگ ارزی توسط مایک مالونی
اگر وقایع پنجاه سال اخیر که مرتبط با دلار میشود را روی یک تایملاین[۴] قرار دهیم، میبینیم که اقدامات علیه دلار در حال شدت و قوت گرفتن است. مالونی این وقایع را اینگونه بر میشمارد:
نابودی استاندارد طلا برای دلار آمریکا.
پایان داد به معاهدهی برتون وودز و قطع ارتباط دلار با طلا توسط نیکسون.
عراق قبل از آغاز جنگ توسط آمریکا ـ یعنی در زمان صدام ـ با فروش نفت خودش در مقابل یورو اولین میخ بر تابوت دلار را کوبید.
در سال ۲۰۰۸ آمریکا ۲۵/۱ تریلیون دلار به پایه پولی خود اضافه کرد و دقیقاً در همان زمان که ما در حال افزایش پایه پولی خود بودیم، مردم نگران تورم حاصل از آن شدند و سریعاً به طلا و نقره رو آوردند.
ایران دیگر نفتش را در مقابل دلار نمیفروخت و در ازای فروش نفت، کالا دریافت میکرد. مثلاً ایران در مقابل ترکیه با دریافت پول محلی آنها در همانجا طلا خرید و آنها را روانهی ایران میکرد. پس درواقع میتوان گفت که آنها نفت خود را در مقابل طلا میفروختند. ایران همین کار را با هند نیز انجام میداد.
تسهیل کمّی دوم رخ داد که به معنی چاپ بسیار زیاد پول در ایالات متحده بود.
لیبی، چین و روسیه استفاده از دلار در معاملاتشان را کنار گذاشتند و قرارداد تجاری دوجانبهای را امضا کردند که پول همدیگر را نگه دارند و بازپرداخت بدهیهای خود را مستقیماً و بدون واسطهی دلار انجام دهند.
ایالت یوتا طلا و نقره را به عنوان پول رایج خودش به رسمیت شناخت.
ایران و چین با امضای یک قرار تجاری دوجانبه دلار آمریکا را کنار گذاشتند.
ونزوئلا دلارهای خود را به کشور برگرداند.
چین و ژاپن بدون واسطهی دلار تجارت میکردند.
هند و ژاپن دلار آمریکار را در معاملاتشان کنار گذاشتند.
روسیه و ایران بدون واسطهی دلار تجارت میکردند.
ایران در ازای روپیه و کالا به هند نفت میفروخت.
برزیل و چین هم بدون واسطهی دلار تجارت میکردند.
شهروندان سوئیسی درخواست بازگراندن طلاهای کشورشان را داشتند.
کشورهای آفریقایی استفاده از دلار را در کشورهای خود تحریم کردند.
تسهیل کمّی سوم رخ داد. فدرال رزرو اعلام کرد که کار چاپ پول را با خلق ۴۰ میلیارد دلار پول در ماه آغاز کرده است و حالا این میزان به بیش از ۸۵ میلیارد دلار در ماه رسیده که بیش از یک تریلیون دلار در سال میشود.
ایران انرژی را با طلا مبادله میکرد.
سنگاپور دریافت مالیات از پول را برداشت.
آلمان ۱۵۰ تن طلا را از فدرال رزرو در نیویورک برگرداند.
شهروندان هلندی خواستار بازگشت طلاهای کشورشون شدند.
اکوادرو بخشی از ذخایر طلای کشورش را برگرداند.
شهروندان اتریشی هم خواستار برگشت طلا به کشورشان شدند.
چین به کمبود طلا در بازارهای مهم اعتراف میکند با این حال فدرال رزرو تلاش میکند تا میزان چاپ پول خود را از ۴۲ میلیارد دلار در ماه به ۸۵ میلیارد دلار در ماه افزایش دهد.
بنابراین، کلیه این موارد میخهای تابوت دلار هستند و اگر دقت کنید متوجه میشوید که این عوامل سرعت گرفتهاند و بسیاری از آنها همین الآن درحال وقوعند و شما وقت زیادی ندارید و اگر خیلی معطل کنید فرصت را از دست خواهید داد و دلار نابود میشود.
با نگاهی به گذشته به راحتی میتوان فهمید که تمامی پولهای بدون پشتوانه تا به امروز از بین رفتهاند. در این بین برای دلار آمریکا هم استثنایی وجود ندارد و اینبار هم همین اتفاق خواهد افتاد؛ با این تفاوت که فروپاشی دلارهای بدون پشتوانه یک مشکل جهانی است و مشکلاتی اساسی را در سطح جهانی ایجاد میکند؛ زیرا همانطور که اشاره شد بیش از نیمی از دلارهای آمریکا بیرون از خاک این کشور هستند و همین امر سبب شده تا آمریکا بتواند بهرغم چاپ بیرویهی پولی که انجام میدهد، تورم پایینی داشته باشد؛ و این یعنی آمریکا تورم خود را به سایر کشورها صادر میکند. در واقع، میتوان گفت که پس از معاهدهی برتون وودز که در سال ۱۹۴۴ بسته شد، تا سال ۱۹۷۱ تنها دلار آمریکا بود که دارای پشتوانهای از طلا بود و سایر پولها تنها به دلار آمریکا بهعنوان پشتوانه تکیه کرده بودند. بعد از این سال که با فرمان نیکسون ارتباط دلار با طلا قطع شد، دیگر هیچ پولی در دنیا پشتوانه نداشت.
زمانیکه فروپاشی دلار آمریکا رقم بخورد، تمامی دولتها و مردم انتقال ثروت عظیمی را تجربه خواهند کرد. همگی چه بخواهند و چه نخواهند در این شرطبندی شرکت دارند؛ یعنی در یک سوی این انتقال ثروت قرار میگیرند. اگر شما سرمایهی خود را به صورت پول کاغذی ذخیره کنید در یه طرف این انتقال هستید و اگر آن را به صورت طلا ذخیره کنید در طرف دیگر این مبادله خواهید بود.
بسیاری از کشورها امروز به این سیر فروپاشی پیبردهاند و سعی میکنند تا راه برونرفتی از این بحران برای خود بیایند. این راهها گاه میتواند به صورت پیمانهای پولی دو یا چندجانبه باشد که امروزه ۴۸ کشور دنیا از این طریق معاملات خود را انجام میدهند. و گاه میتواند به شکل بازتعریف یک نظام پولی متفاوت همانند بریکس باشد تا کار با دلار را دربین کشورهای عضو این پیمان به حداقل برساند. ویا میتواند به صورت ایجاد یک پشتوانهی پولی پرقدرت همانند «طلا» بروز کند. بهعنوان مثال اگر تغییرات اموال و داراییهای چین را در نظر بگیریم، بهراحتی میتوان فهمید که آنها در چند سال اخیر در حال ذخیره کردن طلا هستند تا بتوانند از دست اوراق قرضهی خزانهداری آمریکا خلاصی پیدا کنند.
در نهایت، باید گفت روند «جنگ ارزی» علیه دلار سالهاست که آغاز شده است و از آنجایی که این پول پشتوانهی بسیاری از پولهای رایج دنیاست، میتواند شوک عظیمی را به نظامهای مالی دنیا وارد کند، در این میان تنها کشورهایی میتوانند از این فروپاشی اقتصادی جان سالم به در ببرند که پشتوانههای ارزشمندی را برای پول کشور خود در اختیار داشته و کمترین وابستگی را به این ارز جهانی داشته باشند.